سرخوشانه

نوشته های دختری از زمین

کوتاه آمدن

غمگینم و سردرگم.. همش کوتاه میام 
نقایص رو میبینم و میگم خب این چیزی نیست ،من میتونم با این کنار بیام
همش ب خودم میگم خدا رو شکر ب جای این،فلان طور نشد 
کلافه م از خودم.. این من نیستم
من باید پر توقع ،زیاده خاه و کمال طلب باشم نه این عنی ک الان هستم 
غمگینم غمگینم و غمگین
و این غم کوفتی بد چیزیه لامصب
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی :)

آغوش

یه بغل بزرگ میخام

حجم عظیم آغوشی گرم

میخام تو این بغل غذا بپزم،راه برم،کاهوها رو خورد کنم و گریه...گریه


۲۸\آبان\۹۵

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
گلی :)

دلتنگیام کم نیس

اصن هر جا ک تو باشی خوبه ....نمیدونی بودنت تو اون آرامستان کوچیک و زشت چقدر منو ب اونجا دلبسته کرده طوریکه بعضی روزا دلم پر میکشه بیام و بشینم کنار همون سنگ سرد،روی اون سنگریزه های کوچولو
باورم نمی شد دل تنگ قبرستون شم ....امان از روزگار
گاهی برای خودمان اشک می ریزم ک چون تویی را از دست دادیم


#اشک#مرگ 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
گلی :)

به امید خبرهای خوش

    از حال هم باخبریم اما از دل هم نه

خبر حال و روز ناخوش نزدیکان رو میشنوی و یارای انجام کاری نیست جز آه و آرزوهای خوب و حلقه اشکی در چشم

شادم ب شادی عزیزانم... دریغ مباد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی :)

خواب

خواب دیدم بازم 

ولی خونمون آپارتمانی بود انگار 

از خاب پاشدم و رفتم ک دست و رومو بشورم ک یهو مردی تنومند و بلند قد از در اومد تو 

من دهنمو باز میکردم ک داد بزنم ولی مثل تمام وقتای هیجان داشتنم صدام در نمیومد 

دهنمو قد دهنه ی غار باز میکردم ولی دریغ از کوچکترین صدایی

 اون مرد رفت دستشویی وبعد  نون و پنیر از یخچال برداشت و رفت 

درم پشت سرش بست 


#خاب

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
گلی :)

خوشی های کوچیک ،آرزوهای بزرگ

دلم میخاد با هم بریم پارک و قدم بزنیم ،بخندیم و کلی حرف بزنیم و باز بخندیم بعد بشینیم رو نیمکتای سرخابی پارک و بازی بچه ها رو نگا کنیم و پر شیم از سرخوشی 

از تو جیبای بزرگت شکلات و پاستیل درآری و بریزی توی دستام 

بریم سرسره وتاب بازی

دستای همو بگیریم و هوای خنک و بوی گلا رو نفس بکشیم


دلم با تو بودن میخاد 

دلم پر از عقده این خوشیای کوچیکه 

این خوشیای کوچیک آرزوهای بزرگ با تو بودنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی :)

بازم هعی

در عرض چند ماه خونواده ای از هم میپاشه 

این چ قسمتیه؟؟

کمتر از شش ماه پدر و مادری رو از دست بدی ک فکرشم نمیکردی

کاش رحم میکردی خدا 

کاش صبر میکردی خدا


پ.ن: پسرخالم مهمون خونمون بود ...ناامید،بی رمق ،تکیده و پیر شده 

ب معنای واقعی پیر شده

  • اون همه انرژی و لبخند ...انگار هیچوقت اونی نبوده ک میشناختم.انگار  ی غریبه جلوم بود 
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
گلی :)

تو...

ب آفتاب می مانی 

چشمانم را میبندی و کلافه ام می کنی 

فقط ب تو و ب تابش گرم کننده ت فکر میکنم محبوب


بگو سلام  بگو... هر چه می خواهی بگو

حرف بزن 

هوا را با پر و خالی کردن ریه هات مفتخر کن 

تشنه ی هجاهای ادا شده از توام 


بپرس حالم را ....

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
گلی :)

من همستر نیستم

چند وقت پیش کلیپی دیدم از تولد دو همستر 

خاب میدیدم ک یکی از اون دو همستر من بودم کیک رو ک خوردم از میز پایین اومدم 

همه چیز بزرگ و ترسناک بود ..

خاب بدی بود پریدم 

  • خدا رو شکر ک آدمم و صاحب غول پیکری ندارم با صداهای نامفهوم 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
گلی :)

ناراضی

عصبانیت  و  کلافگی  الانم مث اعتراض از بد بودن داشته هاته

ب این فکر نمی کنی ک عرق کردن توی هوای گرم چ مزایایی برا بدنت داره, ب خوب بودن هوای گرم فکر نمیکنی,ب رسیدن تابستون و میوه های خوبش فک نمی کنی فقط کلافه ای و لعنت می فرستی ب سلول ب سلوله سیستم تعرق بدنت...

و این عجیب شبیه دوست نداشتن داشته هاته من این حسو میفهمم و میدونم چقدر بیخوده.... شنیدم سختی ها برا پرورش روح خوبن و میدونم این حرف هم مضخرفه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
گلی :)