ب آفتاب می مانی
چشمانم را میبندی و کلافه ام می کنی
فقط ب تو و ب تابش گرم کننده ت فکر میکنم محبوب
بگو سلام بگو... هر چه می خواهی بگو
حرف بزن
هوا را با پر و خالی کردن ریه هات مفتخر کن
تشنه ی هجاهای ادا شده از توام
بپرس حالم را ....
هزار وسیصد و هشتاد و هشت سال بدی است
نپرس هیچ نپرس از دلم ، همین "چه خبر"
همین "چه می کنی این روزها.."سوال بدی است
پانته آ صفایی